معنی فرو رفتن در آب

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

فرو رفتن

(مصدر) بزیر رفتن پایین رفتن، غوطه ور شدن، نفوذ کردن داخل شدن


آب رفتن

(مصدر) جریان آب - رفتن آب، کوتاه شدن جامه تازه پس از شسته شدن آن، خارج شدن منی جاری شدن آب مرد، بی عزت شدن خوار گردیدن.

لغت نامه دهخدا

آب رفتن

آب رفتن. [رَ ت َ] (مص مرکب) کوتاه شدن جامه ٔ نو پس از شسته شدن آن.


فرو

فرو. [ف َرْوْ] (ع اِ) پوستین. ج، فِراء. (منتهی الارب). چیزی شبیه جبه که از پوست حیوانات چون خرگوش و روباه و سمور دوزند. ج، فراء. (اقرب الموارد).

حل جدول

فرو رفتن در آب

غوطه

غوص

ارتماس


فرو رفتن درهم

ادغام

فارسی به عربی

فرو رفتن

غطس، مغسله

فارسی به آلمانی

فرو رفتن

Ausguß (m), Senken, Sinken, Spühlbecken (n), Kopfsprung (m), Tauchen

فرهنگ معین

آب رفتن

کوتاه شدن جامه در اثر شستن، بی آبرو شدن. [خوانش: (رَ تَ) (مص ل.)]

گویش مازندرانی

فرو

فرو پست نشیب پایین


فرو بوردن

فرو رفتن

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

فرو رفتن در آب

1223

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری